پارت هفتاد و نهم

زمان ارسال : ۲۴۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه

یاشار کاملا سمت گرشا چرخید:
-چرا ردش نمی‌کنی بره؟
-بیرونش کنم؟
-انتظار نداشتم بعد این‌همه تحقیر و توهین و زخم‌زدن بهت راحت بمونی کنارش و زندگی کنی.
-راحته به نظر تو؟
-من اصلا تو رو نمی‌فهمم گرشا. کارات رو اعصابمه. ولی مطمئنم اینقد بارته که بدونی داری چیکار می‌کنی.
-این درسته. اینکه خودت بدونی چیکاره‌ای و مزاحم دیگران نباشی.
-من مزاحم کسی شدم؟
وقت پیدا کرد


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    گرشا چقدر خوب داداششو نصیحت کرد بدون هیچ دلخوری.امیدوارم یاشار قشنگ سرعقل بیاد.الیسا رفت خونه یاشار؟؟

    ۸ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    انشالله. گرشا بچه‌م ماهه

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.